love

 

 

دوستای گلم عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید.

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت 22:7 توسط fatima|

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 15:36 توسط fatima|

نوشته شده در یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:34 توسط fatima|

تو کجایی سهراب...

آب را گل کردند...چشمهارا بستند و چه بادل کردند...خون به چشمان شقایق کردند...توکجایی سهراب که همین نزدیکی عشق را دار زدند همه جا سایه ی دیوار زدند... تو کجای سهراب که که ببینی حالا دل خوش مثقالیست...دل خوش سیری چند؟صبرکن سهراب گفته بودی قایقی خواهی ساخت، قایقت جا دارد؟                                           من هم از همه ی اهل زمین دلگیرم من می بافم واو می بافد من برای او کلاه تا سرش گرم شود...او برای من دروغ تا دلم گرم شود...

نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 22:25 توسط fatima|

آن گاه که نیلوفر های برکه پرپر شدن و گلبرگ های عهد تو خشکیدند، یاس های وحشی لبخند تلخی زدند و

تو مرا از یاد بردی!!

آن گاه ک هابر ها اشک هایشان را نثار آدمیان کردند تا بذر محبت جوانه بزند زیر چتر خود پنهان شدر و

وآهسته از یاد بردی!!

دیگر به فلک شکایتی نخواهم کرد ، برلب همان برکه ی طلایی که روزی نیلوفر های عشق در آن روییدند خواهم رفت و خواهم گفت  :               من نیز تو را از یاد می برم...

نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 22:11 توسط fatima|

شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی :تو را با، تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایم دعا کردم پس از یک جست وجوی نقره ای در کوچه های آبی احساسم تو را از بین گل هایی که در تنهاییم روییده بود،

با حسرت جدا کردم

نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 22:2 توسط fatima|

مگسی را کشتم نه به آن جرم که حیوان پلیدی است بد است و نه چون نسبت سود به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من میچرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه مشهورش تا به این حد گندم ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود من به ای جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم.

نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:47 توسط fatima|

در سکوت دادگاه سرنوشت                      عشق حکم سنگینی برما نوشت

گفته شد دلداده ها از هم جدا                 وای برما و بر این قانون زشت

سوختم خاکسترم را باد برد                     بهترین یادم مرا از یاد برد

نوشته شده در دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:1 توسط fatima|

 

نوشته شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:44 توسط fatima|

 

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:41 توسط fatima|

 

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:37 توسط fatima|

 

 
 
آسمون آرزومون پره از ابرهای تیره لالایی واست بخونم تاشاید خوابت بگیره..

اگه از خواب نپریدی،توی خواب خدارودیدی..

یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره…؟

.

.

.


اگه میتونستم تودنیا یه چیزدیگه باشم میخواستم اشک چشمهای توباشم

میدونی چرا ؟ چونکه توچشمات متولدبشم، روی گونه هات

زندگی کنم وروی لبهات بمیرم. آسمون آرزومون پره از ابرهای تیره لالایی واست بخونم تاشاید خوابت بگیره..

اگه از خواب نپریدی،توی خواب خدارودیدی..

یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره…؟

.

.

.


اگه میتونستم تودنیا یه چیزدیگه باشم میخواستم اشک چشمهای توباشم

میدونی چرا ؟ چونکه توچشمات متولدبشم، روی گونه هات

زندگی کنم وروی لبهات بمیرم.

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:32 توسط fatima|

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:17 توسط fatima|

 

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:0 توسط fatima|

 

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده با چشمان تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

عشق یعنی سست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن با ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچون من شیدا شدن

عشق یعنی قطره دریا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد محنت در درون

عشق یعنی سوز نی آه وشبان

 

عشق یعنی معنی رنگین کمان

 


 
نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:58 توسط fatima|

 

زندگی گل زردیست به نام غم . فریاد سیاهیست به نام آه . رشته کوهیست به نام آرزو و رودخانه ایست به نام عشق که به دریای صفا می ریزد.


نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:58 توسط fatima|

 

دخترک نابینا به معشوق خود گفت آرزو دارم کسی چشمش را به من دهد تا تورا ببینم کسی چشمش را به او داد پسرک  نابینا بود دخترک از او متنفر شد و از او خواست که دیگر پیش او نیاید پسرک قبول کرد و گفت من می روم ولی مواظب چشمانم باش.

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:57 توسط fatima|

 

محبت هر کجا دیدی به هر قیمت خریدارم

محبت از درخت آموز که حتی سایه از هیزم شکن هم برنمی دارد


 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:56 توسط fatima|

 

سوختن با تو پروانه شدن می ارزد / عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد

گرچه خاکسترم همسفر باد ولی / جست وجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

قلب

مرا صد بار از خود هم برانی/ به زندان خیانت هم رسانی

چه سود از مهر ورزیدن       / چه حاصل از وفا کردن

مرا لایق بدانی یا ندانی      دوستت دارم

قلب

یه فرشته گفت هر چی از این دنیا بخوای بهت می دم گفتم خواننده این پیامو می خوام  گفت من گفتم یه چیزی از این دنیا نه تمام دنیارو.

قلب

عشق یعنی التماس و انتظار عشق یعنی بوسه ای بر دست یار عشق یعنی هرچه دارم مال تو عشق یعنی پاو دل دنبال تو عشق یعنی خال و ابرویی کمان عشق یعنی تا ابد با من بمان.

قلب


 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:55 توسط fatima|

 

یه شب تو آسمون یه ستاره بود چشمک زنون خندید و گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون

ستاره قشنگی بود خوشگل و ناز و مهربون ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون

اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون ابره اومد دزدید و برد ستاره رو نامهربون

حالا شبا به یاد اون ذل می زنم به آسمون دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون

تو رفتی و از خودتم حتی نذاشتی یه نشون

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:51 توسط fatima|

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم        شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:50 توسط fatima|

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:45 توسط fatima|

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:45 توسط fatima|

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:43 توسط fatima|

 

شاید آن روز که سهراب نوشت "تا شقایق هست زندگی باید کرد" خبری از دل پر درد گل یاس نداشت...باید اینگونه نوشت:    *هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبار است*

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:42 توسط fatima|


آخرين مطالب
» سال نو مبارک
» تو کجایی سهراب....
» عشق
» زندگی چیست؟
» داستان کوتاه
» محبت
» ستاره


Design By : Pichak